چهل حدیث از حضرت فاطمه سلام الله علیها همراه با شعر

1- حضرت فاطمه(س)مي‌فرمايند: و من، آن كلمه‌ي نيكوي خداوندم. (الفضائل/80)

من فاطمه‌ام، واژه‌ي حسناي خداوند
از ماه نشان دارم و با آينه پيوند
من فاطمه‌ام، سرخ تر از خاطره ي سيب
من فاطمه ام، سبزتر از واژه‌ي لبخند

2- حضرت فاطمه(س)مي‌فرمايند: و ما وسيله‌‌ي ارتباط خدا با مخلوقاتيم. (دلائل‌الامامه/32)

سرشار نگاه آسمان كن ما را
از خود برهان و بي‌نشان كن ما را
اي واسطه‌ي فيض خداوند كريم
بر سفره‌ي دوست، ميهمان كن ما را

3- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: و ماييم برگزيدگان خدا و جايگاه پاكي‌ها. (ارشاد شيخ مفيد/1/270)

اي محرم راز جمع افلاكي‌ها
چون سرو، رها ز مجمع خاكي‌ها
يك جرعه زلال آفتابم بچشان
اي روح بلند قله‌ي پاكي‌ها

4- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: ... و ما دليل‌هاي روشن خداييم. (ارشاد شيخ‌ مفيد/1/270)

در ظلمت شب، دليل راهم هستيد
چون كوه، هميشه تكيه‌گاهم هستيد
اي حجّت‌هاي روشن خالق مهر
در تيرگي زمانه ما‌هم هستيد

5- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: ... و ما وارثان پيامبران الهي هستيم. (ارشاد شيخ مفيد/1/270)

دريا صفتيد و روح باران داريد
چون سبزه طراوت بهاران داريد
هستيد شما وارث پيغامبران
در سينه هميشه نور قرآن داريد

6- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، حج را براي استواري و تحكيم دين قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

تا چشمه‌ي عشق، جاري دين گردد
دل‌هاي همه،  بهاري دين گردد
واجب شده حج به امر يكتاي بزرگ
تا مايه‌ي استواري دين گردد

7- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، رسيدگي به خويشان را براي طول عمر و باعث فزوني در خويشان قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

چونان كه ادب به آبرو افزايد
اخلاص، به قدر هر نكو افزايد
اهل صله‌ي رحم اگر بود كسي
فرمود: خدا بر اهل او افزايد

8- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، اطاعت از ما- اهل‌بيت عليهم‌السلام- را براي ايجاد نظم و همبستگي در مردم قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

خواهي ز گسستگي رهايي يابي
يا جلوه‌اي از نور خدايي يابي
فرمان ببر از اوامر حضرت دوست
تا راه به اوج كبريايي يابي

9- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، صبر را وسيله‌ي استحقاق و شايستگي پاداش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

گر پنجره‌ي نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسي به پاداشي نيك.
كاين راه، هزار پيچ و صد خم دارد

10- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، شرك را به منظور اخلاص بندگي، حرام نمود. (بحارالانوار/29/223)

تا دور شود هر عمل از شيوه‌ي بد
اعمال همه، خالص و زيبا گردد
داناي تواناي عزيز يكتا
.بر دفتر شرك، مهر«باطل شد» زد

11- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، وفاي به نذر را براي رسيدن به مغفرت و آمرزش خويش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

اي آن‌كه به دل اميد رحمت داري
از حق طلب رحم و عنايت داري
در راه وفا به نذر خود سخت بكوش
گر ميل رسيدن به سعادت داري

12- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، نيكي به پدر و مادر را سبب امان از خشم خود قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

خواهي برهي ز خشم ايزد، اي دوست
چون برگ، گناه تو بريزد، اي دوست
نيكي به پدر- مادرخود كن بسيار
از كار بدت لطف نخيزد، اي دوست

13- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، جهاد را مايه‌ي عزّت و شكوه اسلام قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

چون سرو، هميشه آسمان همّت باش
هم‌قامت آسمان پر شوكت باش
وقتي كه جهاد، عزت اسلام است
جهدي كن و هم‌ركاب اين عزت باش

14- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، امر به معروف را براي حفظ مصالح عمومي جامعه قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

هر جامعه‌اي كه اهل تقوي گردد
سرشار شكوفه و شكوفا گردد
يك قطره نكويي اگر آنجا افتد
با امر به معروف، چو دريا گردد

15- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: از مؤمنين نيست كسي كه همسايه‌اش از شر و آزار او در امان نباشد. (دلائل‌الامامه/1)

حيف است طريق عشق را سد باشي
در روشني آب، مردّد باشي
در سايه‌ي سبز زندگاني، اي دوست!
همسايه چو با كسي شدي، بد باشي

16- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: از بخل دوري كن، زيرا بخل درختي است در جهنم كه شاخه‌هايش در دنيا مي‌باشد و هر‌كس به آن شاخه‌ها بياويزد، داخل در جهنم مي‌شود. (دلائل‌الامامه/4)

آن شاخه كه بي ميوه قدي خم دارد
بخل است، كه ريشه در جهنم دارد
هر‌كس كه از آن شاخه بياويزد سخت
شك نيست- زمين خوردن محكم دارد

17- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: سخاوت، درختي است در بهشت كه شاخه‌هايش در دنيا گسترده است و هر‌كس شاخه‌اي از آن را بگيرد داخل بهشت مي‌شود. (دلائل‌الامامه/4)

اي دوست! سخاوت، آسمان پيوند است
اين شاخه‌ي سبز باغ بي‌مانند است
چيد آن‌كه از اين شاخه گلي- بي ترديد-
در هر دو سرا، عزيز و عزّتمند است

18- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا از بندگان خدا، تنها دانشمندان از خدا مي‌هراسند. (بحارالانوار/2/45)

زنهار! به جمع جهل، ملحق نشوي
گستاخ، در امر حضرت حق نشوي
با روشني علم، ره صبح بجوي
تا همدم تاريكي مطلق نشوي

19- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: دو لشكر ظلم، با هم برخورد نمي‌كنند جز اين‌كه خداوند، آن‌ها را به خودشان وا‌مي‌گذارد. (كشف‌الغمه/2/581)

در لشكر ظلم، مرد حق‌باور نيست
چون جامعه‌اي كه «نهي از منكر» نيست
وقتي كه به هم دو لشكر ظلم رسند
دستي به عنايت از سوي داور نيست

20- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: بهترين شما كساني هستند كه با تواضع، ديگران را ياري مي‌كنند. (دلائل‌الامامه/7)

پرهيز كن از غرور، از «من» بودن
از سنگ‌شدن، شبيه آهن بودن
خواهي كه به بام رستگاري برسي
بايد كه چو خورشيد، فروتن بودن

21- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: اگر به آنچه شما را امر نموديم عمل مي‌كني و از آنچه شما را بر حذر داشته‌ايم دوري مي‌كني از شيعيان ما هستي و گرنه هرگز. (بحار‌الانوار/65/156)

با هر‌چه نكويي‌ست، نكو بايد شد
سرشار زلال آبرو بايد شد
مي‌خواهي اگر شيعه‌ي مولا باشي
فرمانبر امر و نهي او بايد شد

22- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: از بخل دور باش، زيرا بخل مرضي است كه در شخص كريم وجود ندارد. (دلائل‌الامامه/4)

بخل از قطرات سبز باران دور است
فرياد كويري از بهاران دور است
بخشنده‌تر از بهار بايد بودن
بيماري بخل، از كريمان دور است

23- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا خداوند، نيكوكار بردبار با‌ عفت را دوست مي‌دارد. (دلائل‌الامامه/1)

در جاده‌ي‌ رنج، نا‌شكيبي نكني
با خواب سراب، خود‌فريبي نكني
از دامن پاكدامني خوشه بچين
تا خويش، دچار بي‌نصيبي نكني

24- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا حيا از ايمان است و نتيجه‌ي ايمان، بهشت مي‌باشد. (كافي/2/106)

در دست سپيده، بركاتي دگر است
پيغام سحر را، كلماتي دگر است
اي آن‌كه اميد زندگاني داري
.در روشني حيا، حياتي دگر است

25- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشتند. (بحارالانوار/65/156)

در دامن روشني، كبوتر باشد
در ظلمت روزگار، اختر باشد
در باغ بهشت، شيعه‌ي آل علي
چون سرو سهي از همگان سر باشد

26- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا خوشبخت واقعي كسي است كه علي را چه در زمان حياتش و چه پس از وفاتش دوست بدارد. (بحارالانوار/27/74)

در دفتر روشنايي و برگ سحر
نقل است چنين ز دختر پيغمبر:
آنان كه حقيقتا سعادتمندند
دارند به دل مدام، حبّ حيدر

27- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: جانم فداي تو و جان و روح من سپر بلاهاي جان تو يا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود- اگر تو در خير و نيكي به سر ببري با تو خواهم زيست و اگر در سختي‌ها و بلاها گرفتار شدي باز هم با تو خواهم بود. (كوكب الدري/1/196)

گردم به فداي حضرتت يا مولا
اي روشن از انوار تو تاريكي‌ها
در نيك و بد زمانه همراه توام
هرگز نشوم از تو و عشق تو جدا

28- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: آن لحظه‌اي كه زن در خانه‌ي خود مي‌ماند- و به امور تربيت فرزند مي‌پردازد- به خدا نزديك‌تر است. (بحارالانوار/43/92)

آن‌گاه كه زن جامه‌ي تقوي پوشد
در تربيت صحيح طفلش كوشد
در سايه‌ي قرب خالق بي‌همتاست
از خانه‌ي او چشمه‌ي هستي جوشد

29- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: بعد از غدير خم، خداوند براي هيچ‌كس عذر و بهانه‌اي باقي نگذاشته است. (دلائل‌الامامه/37)

بعد از غدير، آينه معنا گرفته است
آري؛ دوباره فصل نوي پا گرفته است
ديگر نمانده جاي دليل و بهانه‌اي
عشق علي‌ست؛ در دل ما جا گرفته است

30- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: كسي كه عبادت‌هاي خالصانه‌ي خود را به سوي خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترين مصلحت او را به سويش فرو خواهد فرستاد. (بحارالانوار/67/249)

در خانه‌ي دل ياد خدا جاري ساز
جان و دل خود، به سوي حق ده پرواز
خواهي برسد عاقبت نيك اي دوست
خالص شو و عاشقانه كن راز و نياز

31- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: اول همسايه بعد اهل خانه. (وسائل‌الشيعه/7/112)

اي شمع وجود عشق را پروانه
با بخشش و ايثار مشو بيگانه
همسايه به اهل خانه اولي بشمار
تا نور شود تيرگي كاشانه

32- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: لذتي كه از خدمت حضرت حق مي‌برم، مرا از هر خواهشي باز‌داشته است. (رياحين‌الشريعه/1/105)

شادم به لقاي روي او هر نفسي
جز او نبود براي من دادرسي
شوقي كه براي خدمت حق دارم
بسته است به روي من در هر هوسي

33- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: بهشت، زير پاي مادران است. (مستدرك/15/180)

آيينه‌اي از صفات داور باشد
سرچشمه‌اي از حيات كوثر باشد
در خدمت او باش كه فرمود: بهشت
در زير قدوم پاك مادر باشد

34- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خشنودم به آنچه كه خدا و پيامبر او براي من رضايت دادند. (مناقب ابن‌شهرآشوب/3/351)

از دست مده آ‌نچه خدايت داده است
يا معرفتي كه مصطفايت داده است
مردان خدا هميشه راضي هستند
.بر آنچه خدا بدان رضايت داده است

35- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: مثَلَ امام، مانند كعبه است. مردم بايد در اطراف آن طواف كنند نه آن‌ كه دور مردم طواف نمايد. (بحارالانوار/36/353)

نور است امام، كعبه‌ي اميد است
تابان و فروزنده‌تر از خورشيد است
اندر دل شيعه مهر او كم نشود
چون گرد مدار لطف او چرخيده‌ست

36- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: آنچه براي زنان نيكوست اين است كه- بدون ضرورت- مردان نا‌محرم را نبينند، و نامحرمان نيز آن‌ها را ننگرند. (بحارالانوار/43/54)

گر زن به حجاب خويش مستور شود
از ديده‌ي آلوده و بد دور شود
نيكوست براي زن كه الگو گيرد
از فاطمه، تا شاخه‌اي از نور شود

37- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: پاداش خوشرويي در برابر مؤمن، بهشت است. (بحارالانوار/72/401)

آن‌كس كه گشاده‌رو و خوش‌رفتار است
دل‌خوش نه به اين جهان بي‌مقدار است
در باغ بهشت مي‌دهندش مأوا
سر‌خوش به لقاي حضرت دادار است

38- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: تا زنده‌ام، همواره به ارزش‌هاي امام علي(ع) معترف خواهم بود. (بحارالانوار/43/38)

فرموده چنين گوهر هستي زهرا:
سوگند به آن ‌كه داده هستي ما را
بر ارزش والاي علي معترفم
هرگز نكشم دست ز راه مولا

39- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند متعال، امامت ما را براي ايمني از تفرقه قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

آرام شود تا دل خلق نگران
تا گم نكنيم راه؛ حيّ سبحان
در جامعه ايجاد امامت فرمود
تا تفرقه آتش نزند هستي‌مان

40- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، روزه را براي پابرجايي اخلاص واجب نمود. (بحارالانوار/29/223)

تا پاك‌تر از نگاه مهتاب شويم
چون آينه بي‌رياتر از آب شويم
روزي‌ده خلق،‌روزه واجب فرمود
تا ناب‌تر از گوهر ناياب شويم

 



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
فاطمه (ع) و نقل حدیث از پیامبر (ص)
 ایام فاطمیه تسلیت باد.

آغاز:

موقعیت ممتاز حضرت فاطمه زهرا علیها السلام این فرصت را به حضرتش داد تا معارف اسلامی را بدون واسطه از پدر بزرگوارش فرا گیرد، معارفی که جز او و فرزندانش کسی دیگر به کنه و عمق آن نرسید. از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله احادیثی شامل مطالب اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، تفسیری، از قبیل احترام به همسر، رعایت حقوق همسایگان و مطالبی دیگر پیرامون فضائل علی علیه السلام و شیعیان و پیروان آن حضرت، برخی از پیشگویی ها، برخی از دعاها، موقع استجابت دعا و ... رسیده است. واقعا جای تاسف است که امت از این گوهر ناشناخته پس از پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ استفاده نکرده، به جای آن که از طریق این بانوی با عظمت به مسائل مهم جامعه زنان دست یافته و درس های زیبا و شیرینی را نسبت به راه و روش زندگی از دو لب مبارکش بشنوند، به غیر از خون دل دادن به حضرتش کار دیگری نکردند.

فاطمه مخزن اسرار پیامبر

حارثة بن قدامه از سلمان از عمار از حضرت فاطمه علیها السلام مطلبی را نقل کرده که نشان می دهد که سینه زهرا علیها السلام در بردارنده چه علوم و اسراری از پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده که امیرمؤمنان علیه السلام را به حیرت در آورده بود.

روایت شده است روزی عمار به سلمان فارسی گفت: «آیا می خواهی چیز عجیبی را از فاطمه علیها السلام برایت نقل کنم؟

سلمان گفت: گفتم آری، نقل کن ای عمار! او گفت: روزی علی علیه السلام را دیدم که بر فاطمه وارد شد. تا چشم فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام افتاد، فریاد زد: علی جان! نزدیک شو تا درباره آنچه که گذشته و آنچه که خواهد شد و آنچه که اتفاق نمی افتد تا روز قیامت برایت بگویم.

عمار گفت: دیدم که امیرمؤمنان آرام آرام به عقب برگشت و من هم با برگشتن علی علیه السلام به عقب برگشتم. آن حضرت آمد تا بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا ابا الحسن! پیش بیا. همین که در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله نشست، فرمود: تو مرا خبر می دهی یا من تو را خبر دهم؟

علی علیه السلام فرمود: شنیدن حدیث از شما بهتر است ای رسول خدا. حضرت فرمود: بر فاطمه داخل شدی و به تو چنین و چنان گفت و همان دم برگشتی. علی علیه السلام فرمود: آیا نور فاطمه از نور ما است؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا نمی دانی؟ پس علی علیه السلام به سجده افتاده خدا را شکر کرد. عمار گفت: پس امیرمؤمنان علیه السلام از محضر پیامبر صلی الله علیه و آله خارج شده و بر فاطمه علیها السلام وارد شد و من همراهش وارد شدم. فاطمه علیها السلام فرمود: گویا خدمت پدرم رفتی و آنچه را که به تو گفته بودم، به عرضش رساندی.

فرمود: آری، فاطمه جان. فاطمه فرمود: بدان ای اباالحسن! خداوند نور مرا خلق کرد در حالی که او را تسبیح می گفت و این نور را به درختی از درختان بهشت سپرد و این درخت بر اثر نور من نورافشانی می کرد تا این که پدرم در وقت معراج، وارد بهشت شد، خداوند همان وقت بر دل پدرم انداخت تا میوه ای از همان درخت بچیند و تناول کند، سپس این نور را به مادرم سپرد که مرا به دنیا آورد و من از همان نور می باشم ... . (1)

اهتمام فاطمه علیها السلام نسبت به احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله

از برخورد حضرت فاطمه علیها السلام نسبت به حفظ و نگهداری احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بر می آید که وی به احادیث و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله بیش از هر چیز اهمیت می داد تا جائی که روزی برای لحظاتی یکی از همان احادیث را در کنار خود ندید، سخت برآشفته و از خادمه خود خواست تا هر چه زودتر آن را پیدا نموده و حاضر سازد.

شقیق بن سلمه از ابن مسعود نقل کرده است: «مردی به حضور فاطمه علیها السلام رسید. گفت: ای دختر رسول خدا! آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی نزد شما مانده است که به من مرحمت کنید، حضرت به خدمتکار خود فرمود: آن جریده را بیاور. خدمتکار به جست وجو پرداخت ولی آن را پیدا نکرد.

حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: وای بر تو، آن جریده نزد من با حسن و حسین برابری می کند. خدمتکار پس از جست وجوی بسیار آن را پیدا کرده و به خدمت فاطمه علیها السلام آورد. معلوم شد موقع جاروب کردن آن را در ظرف خاکروبه انداخته است. و در این جریده چنین نوشته بود:

حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: «لیس من المؤمنین من لم یعمل جاره بواعقه و من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلا یؤذی جاره و من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلیقل خیرا او یسکت. ان الله تعالی یحب الخیر الحلیم المتعفف و یبغض الفاحش العنید البزاء السائل الملحف. ان الحیاء من الایمان والایمان فی الجنة; از مؤمنین نیست کسی که همسایه از آزار وی در امان نباشد، هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه اش را آزار نمی دهد و هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خوب بگوید وگرنه ساکت باشد. خدای متعال اهل خیر بردبار عفیف را دوست می دارد و شخص بد زبان و سست و لجوج را دشمن می دارد. حیا از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است.» (2)

چرا از فاطمه احادیث اندکی بر جای مانده؟

این امر ممکن است چند جهت داشته باشد. یکی این که ایشان نمی توانستند همانند سایر معصومین علیهم السلام آزادانه به نقل حدیث بپردازند. بدین جهت احادیث نقل شده از ایشان کم می باشد. ولی این احتمال به دو جهت صحیح نیست. زیرا اولا راویان مرد از حضرتش روایت کرده اند و ثانیا مگر روایت فقط به مردان منحصر بوده و زنان حق روایت نداشته اند.

علت دیگر: ظلم آشکاری که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله به اهل بیت آن حضرت شد، بزرگترین مانع از نشر و گسترش احادیث اهل بیت علیهم السلام علی الخصوص فاطمه زهرا علیها السلام بود تا آنجا که آن هایی هم که از او روایتی شنیده بودند، به خاطر ترس و وحشتی که حاکم بود، از نقل آن ها خودداری کرده، در سینه های خود پنهان کردند.

ابوهریره در این رابطه می گوید: تا زمانی که عمر زنده بود، ما جرات نداشتیم یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کنیم. (3)

و ممکن است چون بسیاری از این احادیث در فضل اهل بیت علیهم السلام خاصه علی بن ابی طالب علیهما السلام بوده، آن ها را شنیده اند اما از روی دشمنی و کینه ای که با اهل بیت و علی علیهم السلام داشتند، از بیان آن احادیث خودداری کردند.

راویان حدیث از حضرت فاطمه علیها السلام

عده نسبتا زیادی از حضرت زهرا علیها السلام حدیث نقل کرده اند که علاوه بر امیرمؤمنان، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و ام کلثوم افراد زیر به نقل حدیث از حضرتش پرداخته اند:

1 - سلمان فارسی 2 - ابوذر غفاری 3 - جابر بن عبدالله انصاری 4 - عبدالله بن مسعود 5 - یحیی بن جعده 6 - حکم بن ابی نعیم 7 - عمرو بن الشرید 8 - حذیفة بن الیمان 9 - ربعی بن حراش 10 - انس بن مالک 11 - ابوسعید خدری 12 - ابن ابی ملیکه 13 - ابو ایوب انصاری 14 - ابوهریره 15 - بشیر بن زید 16 - سهل بن سعد انصاری 17 - 18 - شبیب بن ابی رافع 19 - عباس بن عبدالمطلب 20 - عبدالله بن عباس 21 - عوانة بن الحکم 22 - قاسم بن ابی سعید خدری 23 - هشام بن محمد 24 - زینب دختر ابو رافع 25 - عایشه 26 - ام سلمه 27 - اسماء بنت عمیس 28 - سلمی ام رافع و غیر از این ها که می توان به روایات این عده در دلائل الامامة، بشارة المصطفی، امالی شیخ طوسی، کفایة الاثر، مسند فاطمه و ده ها کتاب دیگر دست یافت.

گلایه ای از مسندنویسان و سخنی با احمد

با توجه به شمار قابل توجه راویان حدیث از حضرت زهرا علیها السلام این گلایه را از همه مسندنویسان به ویژه احمد بن حنبل داریم که چرا نسبت به دختر پیامبر صلی الله علیه و آله آن همه بی توجهی کرده اند.

اما سخنی که با احمد داریم این است که اگر ما به جلد ششم مسند نگاهی بیفکنیم، خواهیم دید که وی از عایشه در حدود دویست و پنجاه و سه صفحه حدیث نقل کرده ولی از حضرت فاطمه علیها السلام حدود یک صفحه و نیم - که جمعا ده حدیث می شود - نقل کرده است که حدیث اول و دوم و هشتم به یک مضمون اشاره شده، منتهی با این تفاوت که یکی را به صورت مجمل و دیگری با تفصیل بیشتری آورده است.

حال سؤال ما این است که آیا عایشه تا موقع رحلت آن حضرت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشتر بوده یا حضرت فاطمه علیها السلام. مگر به قول مورخین عامه، حضرت زهرا پنج سال پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا نیامده است؟ و آیا مگر همسری عایشه با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه صورت نگرفته است؟ حداقل هجده سال (4) حضرت فاطمه علیها السلام در کنار پدر بوده است. حال سؤال ما این است که آیا در این هجده سال، سالی یک حدیث هم حضرت فاطمه علیها السلام از پدر روایت نکرده که حداقل هجده روایت از دوران مکه و مدینه برای فاطمه علیها السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شود؟ ما اگر حضور ده ساله پیامبر صلی الله علیه و آله را در مدینه حساب کنیم، حضور و درک محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توسط فاطمه علیها السلام بیشتر می باشد یا عایشه؟ با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت فاطمه علیها السلام بیشتر همدم و همراز بوده، حضرت فاطمه علیها السلام می باید بیشتر روایت داشته باشد یا عایشه؟

آیا ملاقات پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت فاطمه علیها السلام بیشتر بوده یا با عایشه که از هر چند شب یک شب نزد او بوده است؟

از نویسنده مسند احمد باید پرسید مگر پیامبر صلی الله علیه و آله در این مدت نه سال به خانه زهرا علیها السلام رفت و آمد نداشته؟ آیا به هنگام ملاقات کاملا سکوت می کرده تا بگوئیم فقط نه یا ده روایت از پدرش نقل کرده است؟ آیا چنین چیزی باور کردنی است؟ آیا به هنگام میلاد امام حسن، امام حسین و حضرت زینب کبری، آن حضرت جهت تبریک به خانه زهرا علیها السلام نرفته و چیزی نفرموده که وی آن ها را ضبط کند؟ آیا به هنگام رحلت و روزهای بیماری، فاطمه به عیادت پدر نرفته و هیچ حدیث و روایتی از او نقل نکرده؟ آیا این ظلم آشکار از یک عالم حدیث شناس بخشودنی است؟

مسند است یا کتاب فضایل؟

اما سخنی که با سیوطی متوفای (911 ه . ق) داریم این است که وی مسندی برای حضرت فاطمه علیها السلام جمع کرده است که خواننده در ابتدا فکر می کند، وی دویست و هشتاد و چهار حدیث از احادیثی را که حضرت فاطمه علیها السلام نقل کرده، در این کتاب آورده است. اما بعد روشن می شود که چنین خبری نیست، زیرا از نام گذاری خود کتاب مشخص است که مؤلف بین روایاتی که حضرت فاطمه علیها السلام نقل کرده و بین روایاتی که در فضل و مقام حضرت فاطمه علیها السلام نقل شده، جمع کرده است و نام آن را مسند گذاشته است.

و از دویست و هشتاد و چهار شماره ای که در مقابل احادیث زده شده، فقط سی و چهار حدیث را حضرت فاطمه علیها السلام نقل کرده که دو حدیث از آن ها با دیگری اشتراک در نقل دارد و با این بیان به نظر می رسد اگر نام کتاب را احادیث فی فضل فاطمه علیها السلام می گذاشت، بهتر بود. زیرا چیزی که در آن بسیار کم به چشم می خورد، مسند فاطمه است. ثالثا از سی و چهار دیث یاد شده، دو روایت سه بار تکرار شده و هفت حدیث دو بار تکرار گشته است که با حذف احادیث مکرر فقط بیست و چهار دیث باقی می ماند.

و بقیه احادیث نقل شده، جز یک حدیث که از تیغ محقق کتاب جان سالم به در برده، به نظر آقای فواز احمد زمرلی محقق کتاب مسند فاطمة سیوطی، یا ضعیف هستند یا مجهول یا مرفوع یا مرسل و سرانجام برای هر کدام عیبی تراشیده که در نتیجه به نظر ایشان از حضرت فاطمه علیها السلام هیچ حدیث صحیحی از پدرش نرسیده است. آیا بی انصافی بیش از این قابل تصور است.

گسترش فرهنگ کوثر به وسیله معصومین علیهم السلام

اگر چه دشمنان اهل بیت علیهم السلام دست به تلاش وسیع و گسترده ای زدند تا جلوی گسترش فرهنگ کوثر را بگیرند و متاسفانه در برخی زمینه ها نیز موفق گردیدند و در برخی کتاب های حدیثی اثر منفی خود را گذارد اما امامان معصوم علیهم السلام با جدیت تمام تا حدودی توانستند مانع گسترش این کار شوند. از این رو مشاهده می کنیم که مطالب فراوانی از زبان فاطمه به وسیله هر یک از آن ها به دست ما رسیده است و آن چه را که دشمن در پی از بین بردن یا تضعیف آن ها بود، اهل بیت احیا کردند و مطالب گوناگونی از قبیل مناقب، فضائل، روش زندگی، سیره و سنت و رفتار حضرت فاطمه علیها السلام در زندگی نه ساله اش، برخوردها و گفت وگوهای وی با پیامبر صلی الله علیه و آله در بسیاری از مسائل اخلاقی، اجتماعی، معنوی و ده ها موضوع دیگر را به عنوان میراث اصیل حضرت فاطمه علیها السلام برای آیندگان به یادگار گذاشتند که در کتاب ها و منابع دست اول شیعه فراوان به چشم می خورد، بدین جهت باید احادیث حضرت فاطمه علیها السلام را از لابلای گفته های امامان معصوم به دست آورده و از اندیشه های والایش بهره برد.

پی نوشت ها:

1) عیون المعجزات، ص 54 و بحار، ج 43، ص 8.

2) اخلاق حضرت فاطمه، ص 58; مسند فاطمه زهرا، ص 585; سفینة البحار، ج 1، ص 229 و دلائل الامامة، ص 1.

3) الغدیر، ج 6، ص 295.

4) بنا به قول کلبی که فاطمه علیها السلام در سن سی و پنج سالگی از دنیا رفته، باید گفت: حدود بیست و پنج سال در مکه در خدمت پدر بوده است. ذخائر العقبی، ص 52.


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
چهل حدیث از امام علی(ع)

قالَ أَمیرُالمُؤْمِنینَ عَلِىُّ بْنُ أَبیطالب(علیه السلام):

1- خیر پنهانى و کتمان گرفتارى

مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.

از گنجهاى بهشت; نیکى کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنى عدم شکایت از آنها) است.

2- ویژگى هاى زاهد

أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.

زاهد در دنیا کسى است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.

3- تعادل در جذب و طرد افراد

«أَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَعْصِیَکَ یَوْمًا ما. وَ أَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْمًا ما.»

با دوستت آرام بیا، بسا که روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزى دوستت شود.

4- بهاى هر کس

قیمَةُ کُلِّ امْرِء ما یُحْسِنُ.

ارزش هر کسى آن چیزى است که نیکو انجام دهد.

5- فقیه کامل

«اَلا أُخْبِرُکُمْ بِالْفَقیهِ حَقَّ الْفَقیهِ؟ مَنْ لَمْ یُرَخِّصِ النّاسَ فى مَعاصِى اللّهِ وَ لَمْ یُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللّهِ وَ لَمْ یَدَعِ القُرآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلى ما سِواهُ، وَ لا خَیْرَ فى عِبادَة لَیْسَ فیها تَفَقُّهٌ. وَ لاخَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیهِ تَفَکُّرٌ. وَ لا خَیْرَ فى قِراءَة لَیْسَ فیها تَدَبُّرٌ.»

آیا شما را از فقیه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نومید نسازد، و از مکر خدایشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چیز دیگر نکنـد، و خیـرى در عبـادت بدون تفقّه نیست، و خیـرى در علم بدون تفکّر نیست، و خیرى در قرآن خواندن بدون تدبّر نیست.

6- خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس

«إِنَّما أَخْشى عَلَیْکُمْ إِثْنَیْنِ: طُولَ الاَْمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوى، أَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَةَ وَ أَمّا إِتِّباعُ الْهَوى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ.»

همانا بر شما از دو چیز مىترسم: درازى آرزو و پیروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى آخرت شود، و امّا پیروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.

7- مرز دوستى

«لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدیقِکَ صَدیقًا فَتَعْدى صَدیقَکَ.»

با دشمنِ دوستت دوست مشو که [با این کار] با دوستت دشمنى میکنى.

8- اقسام صبر

«أَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ: أَلصَّبْرُ عَلَى الْمُصیبَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَىالطّاعَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَعْصِیَةِ.»

صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصیت.

9- تنگدستى مقدَّر

مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولاً.

وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.

هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیرى از سوى خداست، در جاى ترسناکى آسوده مانده است.

10- عزّت، نه ذلّت

اَلْمَنِیَّةُ وَ لاَ الدَّنِیَّةُ وَ التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ یَوْمانِ: فَیَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا کانَ عَلَیْکَ فَلا تَحْزَنْ فَبِکِلَیْهِما سَتُخْتَبَرُ.

مردن نه خوار شدن! و بى باکى نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو! چون به سودت شد شادى مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوى آن آزمایش شوى.

11- طلب خیر

ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.

هر که خیر جوید سرگردان نشود، و کسى که مشورت نماید پشیمان نگردد.

12- وطن دوستى

عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الأَوْطانِ.

شهرها به حبّ و دوستى وطن آباداند.

13- سه شعبه علوم لازم

أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.

دانش سه قسم است: فقه براى دین، و پزشکى براى تن، و نحو براى زبان.

14- سخن عالمانه

تَکَلَّمُوا فِى الْعِلْمِ تَبَیَّنَ أَقْدارُکُمْ.

عالمانه سخن گویید تا قدر شما روشن گردد.

15- منع تلقین منفى

لا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِفَقْر وَ لا طُولِ عُمْر.

فقر و تنگدستى و طول عمر را به خود تلقین نکن.

16- حرمت مؤمن

سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ وَ قِتالُهُ کُفْرٌ وَ حُرْمَةُ مالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ.

دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگیدن با او کفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.

17- فقر جانکاه

أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْکْبَرُ، وَ قِلَّةُ الْعِیالِ أَحَدُ الْیَسارَیْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَیْشِ.

فقر و ندارى بزرگترین مرگ است! و عائله کم یکى از دو توانگرى است، که آن نیمى از خوشى است.

18- دو پدیده خطرناک

أَهْلَکَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.

دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.

19- سه ظالم

أَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَ المُعینُ عَلَیْهِ وَ الرّاضِىُ بِهِ شُرَکاءُ ثَلاثَةٌ.

شخص ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضى به ظلم است، هر سه با هم شریکاند.

20- صبر جمیل

أَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَةِ حَسَنٌ جَمیلٌ، وَ أَحْسَنُ مِنْ ذلِکَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْکَ.

صبر بر دو قسم است: صبر بر مصیبت که نیکو و زیباست، و بهتر از آن صبر بر چیزى است که خداوند آن را حرام گردانیده است.

21- اداى امانت

أَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ إِلى قاتِلِ وُلْدِ الاَْنْبیاءِ.

امانت را بپردازید گرچه به کشنده فرزندان پیغمبران باشد.

22- پرهیز از شهرت طلبى

قالَ(علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیاد:رُوَیْدَکَ لاتَشْهَرْ، وَ أَخْفِ شَخْصَکَ لا تُذْکَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا عَلَیْکَ إِذا عَرَّفَکَ دینَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا یَعْرِفُونَکَ.

آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوى، یاد گیر تا بدانى، خموش باش تا سالم بمانى.
بر تو هیچ باکى نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه تو مردم را بشناسى و نه مردم تو را بشناسند (یعنى، گمنام زندگى کنى).

23- عذاب شش گروه

إِنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة : أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبیَّةِ وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِیانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.

خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان هاى ده را به تکبّر، و فرمانروایان را به جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایى را به جهالت.

24- ارکان ایمان

أَلاِْیمانُ عَلى أَرْبَعَةِ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلِ عَلَى اللّهِ، وَ التَّفْویضِ إِلَى اللّهِ وَ التَّسْلیمِ لاَِمْرِللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ.

ایمان چهارپایه دارد: توکّل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسلیم به امر خدا و رضا به قضاى الهى.

25- تربیت اخلاقى

«ذَلِّلُوا أَخْلاقَکُمْ بِالَْمحاسِنِ، وَ قَوِّدُوها إِلَى الْمَکارِمِ. وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَکُمُ الْحِلْمَ.»

اخلاق خود را رامِ خوبى ها کنید و به بزرگوارى هایشان بکشانید و خود را به بردبارى عادت دهید.

26- آسانگیرى بر مردم و دورى از کارهاى پست

«لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ.»

نسبت به مردم، زیاد خرده گیرى نکنید، و قدر خود را با کناره گیرى از کارهاى پست بالا برید.

27- نگهبانان انسان

«کَفى بِالْمَرْءِ حِرْزًا، إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النّاسِ إِلاّ وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ مِنَ اللّهِ یَحْفَظُونَهُ أَنْ لا یَتَرَدّى فى بِئْر وَ لا یَقَعَ عَلَیْهِ حائِطٌ وَ لا یُصیبَهُ سَبُعٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُ خَلُّوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَجَلِهِ.»

آدمى را همین دژ بس که کسى از مردم نیست، مگر آن که با او از طرف خدا نگهبان هاست که او را نگه مىدارند که به چاه نیفتد، و دیوار بر سرش نریزد، و درنده اى آسیبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها سازند.

28- روزگار تباهیها

«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یُعْرَفُ فیهِ إلاَّ الْماحِلُ وَ لا یُظَرَّفُ فیهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا یُؤْتَمَنُ فیهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ لا یُخَوَّنُ إِلاَّ المُؤتَمَنُ، یَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَةَ مَغْرَمًا وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَةَ استِطالَةً عَلَى النّاسِ وَ تَعَدِّیًا و ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَةِ الاِْماءِ، وَ إِمارَةِ الصِّبیانِ.»

زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد، مگر فرد بىعرضه و بىحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امین و مورد اعتماد قرار نگیرد، مگر خائن و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین! در چنین روزگارى، بیتالمال را بهره شخصى خود گیرند، و صدقه را زیان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جاى آرند، و عبادت را وسیله بزرگى فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و این وقتى است که زنان، حاکم و کنیزان، مشاور و کودکان، فرمانروا باشند!

29- زیرکى به هنگام فتنه


«کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَ لا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.»

هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند.

30- اقبال و ادبار دنیا

«إذا أَقْبَلَتِ الدُّنیا عَلى أَحَد أَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَیْرِهِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ.»

چون دنیا به کسى روى آرد، نیکویى هاى دیگران را بدو به عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبى هایش را برباید.

31- ناتوان ترین مردم

«أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.»

ناتوانترین مردم کسى است که توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسى است که دوستى به دست آرد و او را از دست بدهد.

32- فریاد رسى و فرح بخشىِ گرفتار

«مِنْ کَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ.»

از کفّاره گناهان بزرگ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن، و غمگین را آسایش بخشیدن است.

33- نشانه کمال عقل

«إِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ.»

چون خرد کمال گیرد، گفتار نقصان پذیرد.

34- رابطه با خدا

«مَنْ أَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیاهُ. وَ مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.»

آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح مىکند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیاى او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.

35- افراط و تفریط

«هَلَکَ فِىَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال.»

دو تن به خاطر من هلاک شدند: دوستى که اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض ـ مرا ـ در دل کاشت.

36- روایت و درایت

«إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعایَة لاعَقْلَ رِوایَة، فَإِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ کَثیرٌ، وَ رُعاتُهُ قَلیلٌ.»

هر گاه حدیثى را شنیدید آن را با دقّت عقلى فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید! که راویان علم بسیارند و رعایت کنندگانِ آن اندک در شمار.

37- پاداش تارک گناه

«مَا الُْمجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ الْعَفیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکًا مِنَ الْمَلائِکَةِ.»

مُزد جهادگرِ کشته در راه خدا بیشتر نیست از مرد پارسا که ـ معصیت کردن ـ تواند ـ لیکن ـ پارسا ماند و چنان است که گویى پارسا فرشته اى است از فرشته ها.

38- پایان ناگوار گناه

«أُذْکُرُوا انقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ بَقاءَ التَّبِعاتِ.»

به یاد آرید که لذّتها تمام شدنى است و پایان ناگوار آن بر جاى ماندنى.

39- صفت دنیا

«فى صِفَةِ الدُّنْیا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.»

در صفت دنیا فرموده است:مىفریبد و زیان مىرساند و مىگذرد.

40- دینداران آخر الزّمان

«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقى فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُکّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِى الْخَطیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فیها.

وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَیْها.

یَقُولُ اللّهُ تَعالى «فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِکَ فِتْنَةً أَتْرُکَ الْحَلیمَ فیها حَیْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقیلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.»

مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد.

آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند.

خداى تعالى فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا می خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
عید نوروز
 

تاریخچه عید باستانی و رسومات آن 


|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
نوروز از دیدگاه اسلام
 

لطفا برای دیدن به ادامه مطلب بروید.


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
چهل حدیث از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

                     بسم الله الرحمن الرحیم

 

1- آية المنافق ثلاث : اذا حدث كذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چيز است : 1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد .

صحيح مسلم ، كتاب الايمان ، ح 89


2- لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید

(بحارالانوار،ج،83ص20)


3- أبغض الحلال الي الله الطلاق .
منفورترين چيزهاي حلال در پيش خدا طلاق است .

سنن ابي داود ، كتاب الطلاق ، ح 1863


4- خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )


5- ابن آدم اذا اصبحت معافي في بدنك آمنا في سربك عندك قوت يومك فعلي الدنياالعفاء .
فرزند آدم وقتي تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت يك روز خويش راداري ، جهانگر مباش .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


6- ابن آدم عندك ما يكفيك وانت تطلب ما يطغيك لا بقليل تقنع ولا بكثير تشبع .
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع كند در دسترس خود داري و در پي آنچه تو را به طغيان وا مي دارد روز ميگذاري ، به اندك قناعت نميكني و از بسيار سير نمي شوي .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


7- مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


8- اتق دعوة المظلوم فإنما يسال الله حقه وان الله لن يضيع لذي حق حقه
از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق رااز حق دار دريغ نميدارد .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 507 ، ح 7650


9- اتقوا الحجر الحرام في البنيان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهيزيد كه مايه ويراني است .

كنز العمال ، ج 15 ، ص 405 ، ح 41575


10- اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


11- اتقوا فراسة المؤمن فإنه ينظر بنور الله
از فراست مؤمن بترسيد كه چيزها را با نور خدا مي نگرد .

سنن ترمذي ، كتاب تفسير القرآن ، ح 3052


12- اتقوا الدنيا فوالذي نفسي بيده انها لأسحر من هاروت وماروت
از دنيا بپرهيزيد ، قسم به آن كس كه جان من در كف اوست كه دنيا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063


13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الي السماء كأنها شرارة
از نفرين مظلوم بترسيد كه چون شعله آتش بر آسمان ميرود .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 500 ، ح 7601


14- لكل شیئى زكاة و زكاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.

(الكافى، ج 4، ص 62)


15- اثنان يعجلهما الله في الدنيا البغي وعقوق الوالدين .
دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر ميدهد : تعدي ، و ناسپاسي پدر و مادر .

كنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458


16- اجرأكم علي قسم الجد اجرأكم علي النار .
هر كس از شما در خوردن قسم جديتر است به جهنم نزديكتر است .

كنز العمال ، ج 11 ، ص 7 ، ح 30390


17- أجملوا في طلب الدنيا فإن كلا ميسر لما خلق له .
در طلب دنيا معتدل باشيد و حرص نزنيد ، زيرا به هر كس هر چه قسمت اوست مي رسد .

سنن ابن ماجه ، كتاب التجارات ، ح 2133


18- هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار،ج93،ص342)


19- احب الاعمال الي الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدين ثم الجهاد في سبيل الله
بهترين كارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نيكي به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

كنز العمال ، ج 7 ، ص 285 ، ح 18897


20- احب العباد الي الله الاتقياء الاخفياء
محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929


21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَكا مَنْ كانَ قَبلكُمْ و هُما مُهْلِكاكُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاكت رساند و همین دو نیز هلاك كننده شماست.

(جهاد النفس، ص 247)


22- احب الاعمال الي الله أدومها وان قل .
محبوبترين كارها در پيش خدا كاريست كه دوام آن بيشتر است ، اگر چه اندك باشد .

صحيح مسلم ، كتاب صلاة المسافرين و قصرها ، ح 1305


23- احب الاعمال الي الله من أطعم مسكينا من جوع أو دفع عنه مغرما أوكشف عنه كربا
بهترين كارها در پيش خدا آن است كه بينوايي را سير كنند ، يا قرض او رابپردازند يا زحمتي را از او دفع نمايند .

كنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958


24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل . 
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

(اصول كافی،ج1،ص30)


25- احب الاعمال الي الله حفظ اللسان
بهترين كارها در پيش خدا نگهداري زبان است .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851


26- احب الجهاد الي الله عز وجل كلمة حق تقال لامام جائر
بهترين جهادها در پيش خدا سخن حقي است كه به پيشواي ستمكار گويند .

مسند احمد ، باقي مسند الانصار ، ح 21137


27- احب الطعام الي الله ما كثرت عليه الايادي
بهترين غذاها در پيش خدا آن است كه گروهي بسيار بر آن بنشيند .

كنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716


28- احب اللهو الي الله تعالي إجراء الخيل والرمي .
بهترين بازيها در پيش خدا اسب دواني و تيراندازي است . 

كنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812


29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)


30- احب الله تعالي عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتري وسمحا اذا قضي وسمحا اذااقتضي .
خداوند بندهاي را كه به هنگام خريد و هنگام فروش و هنگام دريافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85


31- احب عباد الله الي الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن كس پيش خدا محبوبتر است كه براي بندگان سودمندتر است .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86


32- أحثوا التراب في وجوه المداحين .
بر چهره ستايشگران ، خاك بيفشانيد .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960


33- احزم الناس أكظمهم للغيظ
آنكه در فرو بردن خشم از ديگران بيشتر است ، از همه كس دور انديشتر است .

نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95


34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل يخادن من يعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسيد ، زيرا كند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106


35- اخوف ما أخاف علي امتي الهوي وطول الامل .
بر امت خويش بيش از هر چيز از هوس و آرزوي دراز بيم دارم .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553


36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا يستجيب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانيد و به اجابت دعاي خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعارا از قلب غافل بي خبر نمي پذيرد .

كنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176


37- ادني أهل النار عذابا ينتعل بنعلين من نار يغلي دماغه من حرارة نعليه .
از مردم جهنم آنكه عذابش از همه آسانتر است دو كفش آتشين بپا دارد كه مغزوي از حرارت كفشهايش به جوش ميآيد .

كنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507


38- ادني جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسيف .
آسانترين كشش هاي مرگ مانند صد ضربت شمشير است .

كنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208


39- اذا ابتلي أحدكم بالقضاء بين المسلين فلا يقض وهو غضبان وليسو بينهم في النظروالمجلس والاشارة
اگر يكي از شما به كار قضاوت ميان مسلمانان دچار شود بايد به هنگام غضب ازقضاوت خودداري كند و ميان ارباب دعوا در نگاه و نشيمنگاه و اشاره تفاوتي نگذارد .

كنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034


40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنيا كما يظل أحدكم يحمي سقيمه الماء .
وقتي خداوند بندهاي را دوست دارد ، دنيا را از او منع ميكند چنانكه شما مريض خويش را از نوشيدن آب منع ميكنيد .

كنز العمال ، ج 6 ، ص 471 ، ح 16595


 

 



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
عبرت و پند
بسم رب المهدی

عاشقان مهدی سلام

من شرمنده همه دوستان هستم که دیگه نمیتونم به وبلاگ خیلی سر بزنم نه اینکه خدایی نکرده بی اهمیت باشم نه... بلکه در شرایطی هستم که نمیشه و به محض پیدا کردن فرصت به روذ خواهم شد. از همه دوستان که همراهی کردند تشکر میکنم.

با یه مطلبی که به نظرم اکثرمون مبتلا به هستیم وبلاگمو به روز میکنم.

خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام فرمود:

ای موسی شش چیز را در شش موضع قرار دادم اما مردم در شش چیز دیگر به دنبال آن میگرند و هرگز به ان ها نمیرسند:

من راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم و مردم در دنیا به دنبال آن هستند...

من علم را در گرسنگی قرار دادم و مردم در سیری به دنبال آن میگردند...

من عزت را در نماز شب قرار دادم و مردم در دربار سلاطین آن را دنبال میکنند...

من بلندی رفعت و درجه را در تواضع قرار دادم و مردم آن را در تکبر میخواهند...

من اجابت را در لقمه ی حلال قرار دادم اما مردم در قیل و قال به دنبال آن هستند...

من بی نیازی را در قناعت قرار دادم و مردم در زیادی مال و مکنت بدنبالش هستند...

پس ابدا اینها را نیابند...

منبع:کلیات حدیث قدسی-شیخ حر عاملی

و در اخر یه جمله تقدیم امام زمان عج الله تعالی

زمان زمان عجیبی است یار ما له کجاست. دهد گواه دل من امام ما تنهاست. بخوان دعای فرج را که یار می آید.نسیم رحمت پرورودگار می آید. بخوان دعای فرج را که با سپیده صبح. امید مردم امیدوار می آید...

و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
خاطره ي سيد بن طاووس

بسم رب المهدي

عاشقان سلام

سيد بن طاوس فقيه پاك دركتاب مهج الدعوات خاطره اي از سفر به سامرا چنين باز گو كرده ميكند:

در سحري در سرداب سامرا صداي مولايمان حضرت مهدي(عج) راشنيدم كه براي پيروانش ودعا ميكرد وپرودگار خود را چنين ميخواند

پرودگارا شيعيان از پرتو نور ما وباقيمانده گل وجود ما آفريده شده اند وگناهان فرواني به پشتگرمي دوستي ولايت ما انجام داده اند پس اگر گناهانشان ميان تو وآنها فاصله اي پديد آورده ميان آنها را اصلاح كن و گناهانشان را از خمس ما جبران فرما پرودگارا آنها را از آتش دور كرده ودر بهشت جاي ده وهمراه دشمنان ما را در عذاب خويش نيفكن

 خاطرات علما پراست از درسهايي براي ما كه قدري خودمونو اصلاح كنيم ما به مقام سيدبن طاوس رضي الله عنه نميرسيم اما لااقل گوشه اي از راه آنها را برگزنيم زندگي فقط كار و درس خوراك و... نيست بياييم به زندگيمون كمي رنگ وبوي خدايي بديم هركاري ميكنيم براي خدا باشه يه پيشنهادميكنم وباهم از همين امروز شروع كنيم مواظب زبانمون باشيم اينو اصلاح كنيم بعد پيشرفت خودمونو در زندگي خواهيم ديد التماس دعا...

اللهم عجل لولیک فی فرج مولانا صاحب العصروزمان


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
خدایا شکرت...
بسم رب المهدی

عاشقان مهدی سلام

با یه شعر کوچیک در خدمتتونم

یک شبی مجنون نمازش را شکست                بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود             فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟؟؟                  بر صلیب عشق دارم کرده ای؟

خسته ام زین عشق دل خونم نکن                  من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد   این     بازیچه   دیگر    نیستم                  این تو و لیلای تو . من نیستم

گفت    ای    دیوانه     لیلایت   منم                  در رگت  پنهان  و  پیدایت  منم

سال ها     با    جور   لیلا   ساختی                 من کنارت بودم و نشناختی...

پیام:همیشه فکر میکردم چون گرفتارم به خدا نمیرسم ولی حال فهمیده ام چون به خدا نمیرسم گرفتارم...

و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان

یا علی مدد


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
دين برپايه ي انتظار

بسم رب المهدي

سلام برعاشقان ودوستداران حضرت بقيه الله اعظم

باز نميدانم چطور براي امام زمانم شروع به نوشتن كنم اما با تيتر شروع ميكنم دين برپايه ي انتظار

انتظار امام زمان(عليه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است كه در برخى روايات، نه در رديف فروع دين بلكه در شمار اصول و قواعد اساسى دين قرار گرفته است.

انتظار در كنار شهادت به توحيد (شهادة أن لا اله اِلاّ اللّه) و ايمان به پيامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولايت (والولاية لنا اهل البيت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟

دين اسلام بدون «انتظار قائم(عليه السلام)» ناقص مى ماند، چنانكه اگر «ولايت على(عليه السلام) » نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانكه اعلام ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) باعث تكميل دين و اتمام نعمت الهى و رضايت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(عليه السلام) نيز موجب كمال دين و تمام نعمت و رضاى خداوند است.

خداوند «دين بى ولايت» را نمى پذيرد چنانكه «ولايت بى انتظار» را نمى پذيرد و اين خود به اين معناست كه خداوند «دين بى انتظار» را نمى پذيرد و همين است كه امام صادق(عليه السلام)همه آن اصول را تحت اين عنوان مى فرمايد كه: «آيا شما را خبر ندهم از آنچه كه خداوند بدون آن هيچ عملى را از بندگانش نمى پذيرد؟»

 توجه شما رابه تلخصي از حديثي كه در اصول كافي وآمالي شيخ صدوق نيز امده است جلب ميكنم

انتظار يكى از پايه هاى اساسى دينِ مورد قبول خداوند را تشكيل مى دهد.

قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(عليه السلام) در كنار شهادت به توحيد و نبوّت و ولايت، حاكى از شدّت اهميّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.

خداوند بر اساس مجموعه اصول مذكور است كه اعمال بندگانش را مى پذيرد، بنابراين اگر نقصى از ناحيه هر يك از اصول پيش آيد مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همين نكته است كه مى توان گفت: «هيچ عملى را از بنده غير منتظِر نمى پذيرند.»

آمدن دو اصل پرهيزكارى و سخت كوشى (ورع و اجتهاد) همرديف با انتظار قائم(عليه السلام)علاوه بر تصريح به جدايى ناپذير بودن «انتظار و ورع» و نيز «انتظار و اجتهاد»، به كامل نبودن دين بدون آندو نيز، دلالت دارد; همچنانكه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد. درپايان حديث عبارت پايين امده است

          «ما را دولتى هست كه هر زمان خدا بخواهد آن را پديدار خواهد ساخت.»

اين عبارت را مى توان «حكمت انتظار» دانست، يعنى از آنرو كه دولت پايدار و جهانى اهلبيت(عليهم السلام)روزى به دست امام زمان(عليه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پيامبران(عليهم السلام)تعاليم قرآن و اهلبيت تحقق خواهد، يافت شايسته است كه مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و اين انتظار از اصول اساسى دينش به شمار آيد.

اللهم عجل لولیک فی فرج مولانا صاحب العصروزمان



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389

تعداد صفحات : 17